چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۶:۲۴
۰ نفر

همشهری دو - سیدعماد حسینی : نه بیماری و نه خستگی و نه حتی کهولت‌سن، هیچ‌یک مانع از آن نمی‌شود که هر هفته برای تحصن در برابر سازمان‌های بین‌المللی و درخواست آزادی جگرگوشه‌شان حاضر نشوند.

فلسطین

ساليان درازي است كه مادران اسيران فلسطيني، آناني كه فرزندانشان حكم چندين و چند حبس ابد را دريافت كرده‌اند، در سرما و گرما در وعده‌گاهي كه خود مي‌گويند با فرزندانشان قرار گذاشته‌اند حاضر مي‌شوند. پاي حرف‌ها و درد دل تعدادي از آنها نشسته‌ايم كه هر روز دوشنبه با تصاوير فرزندانشان كه شايد چندين سال است از نزديك آنها را نديده و حتي صدايشان را نشنيده‌اند و از آنها درباره فرزندان مبارزشان پرسيده‌ايم.

  • نشستن بر صندلي عذاب

فتحيه، مادر تامر راسم سليم الريماوي است كه از سال‌2003 به اتهام انجام عمليات عليه مهاجران شهرك‌نشين و آماده‌سازي‌ براي انجام عمليات ضد‌صهيونيستي در كرانه باختري، دستگير و به 3حبس ابد محكوم شده است. به گفته اين مادر، فرزندش به‌دليل شرايط بد زندان و نيز دوره بازجويي به‌شدت از ناحيه كمر و زانو دچار مشكل شده است. وي بيش از 13‌ماه را در بخش‌هاي مختلف بازجويي رژيم صهيونيستي گذرانده و علاوه بر صندلي عذاب(صندلي كوتاهي كه فلسطيني‌هاي بازداشت شده را براي ساعت‌هاي متمادي روي آن مي‌نشانند) در اين بازجويي‌ها از ناحيه جمجمه دچار شكستگي شديد شده و حتي 3روز در بيهوشي كامل بوده كه باعث به‌وجود آمدن سردردهاي شديدي براي وي بعد از آن شده است. اين مادر در اين‌باره به ما مي‌گويد: پسرم دچار مرگ تدريجي است. او يك مرده متحرك است. صهيونيست‌ها سال‌هاست كه حتي با گرفتن سي‌تي‌اسكن از جمجمه پسرم هم مخالفت مي‌كنند چه رسد به اينكه حاضر باشند او را درمان كنند. درد راسم يك طرف و درد ديگر پسر اسيرم فراس كه او نيز سرنوشت برادرش را دارد از طرف ديگر جانم را مي‌خورد. آرزويم آزادي تمامي اسراي فلسطيني است. همه فرزندان من هستند. هر مادري آرزو مي‌كند فرزندش به آغوش‌اش بازگردد اما يكي از جناياتي كه صهيونيست‌هاي اشغالگر در حق فلسطينيان انجام مي‌دهند اقدامات آنها عليه اسيران است. سازمان‌هاي بين‌المللي و مدعي حقوق بشر هم از اين مسئله اطلاع دارند اما كاري انجام نمي‌دهند و بايد بگويم چشم و گوش خود را در مقابل جنايات اسرائيلي‌ها بسته‌اند چون نمي‌خواهند كاري در اين زمينه انجام دهند.

  • به حسرت، بردنت را تماشا كردم!

« هر روز برايت مويه مي‌كنم به من خرده نگير، قبل از اينكه تو را ببرند خود را به رويت انداختم. دست و پايت را براي آخرين بار لمس كردم و با حسرت، بردنت را تماشا كردم. با رفتنت نور از چشمان من هم رفت و روحم در عذابي مستمر قرارگرفت. هر لحظه عذابت را در جان و تنم حس مي‌كنم و هر لحظه ضربه‌هاي شلاق جلاد را زندگي مي‌كنم».

اين جملات بخشي از مويه‌هاي ليلي قاسم، مادر اسير احمد عواد است. او از اهالي طولكرم است كه به اتهام پناه‌دادن به‌شماري از مبارزان فلسطيني و پنهان‌كردن سلاحي كه براي آزادي سرزمينش به‌كار رفته بود توسط صهيونيست‌ها به 40سال زندان محكوم شد. زماني طولاني كه براساس شمارش مادر در 32سالگي اين پسر مبارز فقط 13سال از آن گذشته است. او مي‌گويد: من هم‌اكنون 62سال سن دارم و تنها به اميد اينكه روزي قبل از مرگم بتوانم فرزندم را بار ديگر ببينم در تحصن‌هاي روز دوشنبه شركت مي‌كنم. همچنين اميدوارم كه فرزندم هم بداند كه همچنان در كنار او هستم و تا زنده‌ام همچنان در كنار او باقي خواهم ماند. اين نظر تنها من نيست بلكه گفته تمام مادران اسراي فلسطيني است.

  • تو آزاده‌اي

« پسرم! تو پشت تمامي ديوارهاي بلند اسارت، يك آزاده‌اي. پسرم! تو با وجود غل و زنجيرها آزاد‌ترين هستي. روزگار تو را براي قرار گرفتن پشت ميله‌ها برگزيده است. پليد‌ترين افراد زمانه شما را به بند كشيده‌اند. اما پشت ميله‌هاي زندان هم نماد رؤياهاي ملت خود هستيد گرچه در گورستان زنده‌ها زندگي مي‌كنيد». احمد كعابنه از اهالي اريحاست. او كه متولد 1349 است در فروردين 1376 به اتهام شركت در عملياتي كه منجر به هلاكت 2 صهيونيست شد به 2حبس ابد محكوم شد و در زندان ريمون نگهداري مي‌شود. مليحه كعابنه، مادر 71ساله اين اسير مي‌گويد: اسارت پسرم چون زخمي است كه در قلب من ايجاد شده و همچنان از آن خون مي‌چكد. لحظه‌اي از فكرش خارج نمي‌شوم. قلبم نگران او است و چشم هايم لحظه‌اي از گريستن برايش متوقف نمي‌شود. هميشه نگران آن هستم كه اجلم پيش از آزاديش فرا برسد، تنها آرزويم در آغوش گرفتن او است. صهيونيست‌ها خانه و زمينمان را مصادره كرده‌اند. هم‌اكنون در خيمه‌اي در زمين يكي از همسايگان روزگار مي‌گذرانيم اما با وجود شرايط بدمان هرگز دست از مبارزه نخواهيم كشيد.

  • درختي در انتظار تو قد مي‌كشد

«شب‌هاي سخت و غريبي را بدون تو پشت سر گذاشته‌ام. چه سخت است كه شب را در حالي به صبح برساني كه بداني محبوبت پشت ديوارهاي بلند و با دست و پايي بسته در حال شكنجه شدن است. تو لحظه‌اي از فكر و انديشه‌ام خارج نشده‌اي. همانطور كه فلسطين لحظه‌اي از فكر وانديشه‌ات خارج نشد». اينها جملاتي است كه ايمان نافع همسر نايل البرغوثي قديمي‌ترين اسير فلسطيني بر زبان جاري مي‌سازد. خانم نافع هم خود از اسراي فلسطيني است كه درد و رنج دژخيمان» و جلادان صهيونيست را چشيده است و بعد از 9سال و نيم اسارت، در چارچوب توافقنامه طابا در سال 1997 از زندان‌هاي صهيونيستي آزاد شد تا بعد از آن با نايل كه او نيز در حال گذراندن محكوميت زندان ابدش بود، ازدواج كند. جالب اينجاست زنداني كه قرار است بين مبارزان فاصله بيندازد مايه نزديكي‌دو مبارز شد و جالب‌تر اينكه ايمان در حالي درخواست ازدواج نايل را پذيرفت كه خوب مي‌دانست تنها با شكست صهيونيست‌ها قادر به ديدن همسرش خواهد شد؛ پيروزي‌اي كه با توافق مبادله شاليط محقق شد و بعد از چند سال نايل از زندان خارج و اين ازدواج سر گرفت، گرچه 2 سال بعد از آن صهيونيست‌ها بار ديگر نايل را به پشت ميله‌هاي زندان‌هايشان بردند و از آن پس ايمان حتي اجازه ملاقات با همسرش را هم پيدا نكرد.

ايمان در اين‌باره مي‌گويد: صهيونيست‌ها حتي اجازه رساندن لباس را هم نمي‌دهند چه رسد به اينكه ما با او ملاقات كنيم. امروز تنها كاري كه از دستم بر مي‌آيد رسيدگي به درختاني است كه نايل در زمان آزادي در باغچه خانه كاشته بود به اين اميد كه روزي بار ديگر بازگشته و او اين درختان را سرزنده و شاداب ببيند. و باز هم جالب اينكه ايمان همچنان اميدوار به شكست ديگري براي صهيونيست‌هاست. او درد را در دل خود مي‌فشرد اما اميدواري را به بيرون تراوش كرده و تأكيد مي‌كند:« به‌طور حتم همسرش بار ديگر آزاد خواهد شد و با آزادي تمامي اسرا شاهد شكست بزرگ صهيونيست‌هاي اشغالگر خواهيم بود. زيرا ما ملتي هستيم كه حتي اگر فولاد هم نرم شود ما در مقابل اصول خود نرمش نشان نخواهيم داد».

  • مرا مادر عماد بناميد!

او دوست دارد هميشه ‌ام عماد (مادر عماد) صدايش كنند. مي‌گويد جگرگوشه‌ام، بخشي از جسم‌ام و سوي ديده‌ام را صهيونيست‌ها در زندان‌هاي خود به اسارت گرفته‌اند. عمادالشريف پسر او است كه مي‌گويد زندانبان صهيونيست باعث شده است تا بخشي از قلبش را در پشت ديوارهاي بلند زندان بگذارد. با وجود آنكه نفس‌هايش گاه به‌شماره افتاده و صدايش هم لرزان شده اما باز هم تأكيد مي‌كند به مبارزه‌اش ادامه مي‌دهد شايد بتواند قبل از مرگ، فرزندش را بار ديگر آزاد ببيند. عماد از اهالي قدس شريف است كه در سن 21سالگي و درحالي‌كه در دانشكده مهندسي دانشگاه بيرزيت در كرانه باختري تحصيل مي‌كرد توسط صهيونيست‌ها دستگير شد، اتهامش هم مبارزه عليه رژيم‌صهيونيستي بود.

مادر در مورد لحظه دستگيري پسرش مي‌گويد: صهيونيست‌ها بارها به منزل ما يورش برده بودند اما موفق به دستگيري عماد نمي‌شدند تا آنكه جاسوس‌هايشان يك شب خبر دادند كه او در منزل است. خانه ما را محاصره كرده و از ما خواستند فورا و ظرف 10دقيقه از آن خارج شويم. من فقط توانستم داروهايم را بردارم و خارج شوم. بعد آنها از همسايگان نيز خواستند تا فورا منازلشان را ترك كنند چون در چهارسوي خانه ديناميت كار گذاشته بودند و تهديد كردند اگر عماد خارج نشود خانه را به‌طور كامل منهدم مي‌كنند. اينگونه بود كه فرزندم را در آذر‌ماه 1382 دستگير و به اتهام مبارزه عليه صهيونيست‌ها به حبس ابد محكوم كردند. مشتاق شنيدن صداي پسرم هستم. اينكه در مناسبت‌هايي همچون ‌ماه‌مبارك رمضان پاي سفره افطار جاي خالي او را مي‌بينم دلم به درد مي‌آيد. چند روز ديگر عيدفطر است و در حالي اين عيد هم مي‌آيد كه باز هم او در كنار ما نيست.

  • آزادي را بيش‌ از زندگي دوست داريم

نامش نشاد ابراش است و هميشه با 2 پوستر در تحصن‌ها شركت مي‌كند. مادر 2 اسير فلسطيني است كه يكي در سال 1382 بازداشت شد كه پرونده‌اش 12اتهام مختلف در رابطه با هلاكت چند صهيونيست و حمله به مراكز نظامي ارتش صهيونيستي را دربرداشت و دست آخر 3حبس ابد و 30سال زندان را صادر كردند. رمزي‌الابرش ديگر فرزند نشاد هم يك سال بعد از برادرش به اتهام انجام عمليات ضد‌صهيونيستي كه منجر به هلاكت يك صهيونيست شد دستگير و به 2 حبس ابد محكوم شده است.

مادر اين دو مبارز در مورد احساسش مي‌گويد: «بي‌ترديد آرزوي هر مادري آزادي فرزندانش است اما اين بهايي است كه براي آزادي و كرامت خود مي‌پردازيم. ما بايد همواره هوشيار باشيم ما هم همانند بقيه جهانيان عاشق زندگي هستيم اما آزادي را بيش از زندگي دوست داريم و اگر مرگ، راهي براي رسيدن به آزادي وطنمان باشد با جان و دل آن‌ را پذيرا هستيم. كرامت ميهن چيزي نيست كه با پول بتوان آن را خريد. من اطمينان دارم كه تمامي فرزندان مادران فلسطيني روزي از غل و زنجير صهيونيست‌ها به زندگي باز خواهند گشت و آن روزي است كه زندانبان صهيونيست مضمحل شده و فلسطين از ظلمات به نور خواهد آمد»

  • الماسي در جواهر مقاومت

در فلسطين تنها مردان نيستند كه طعم زندان و شكنجه را مي‌چشند بلكه ده‌ها زن و دختر فلسطيني نيز هم‌اكنون در زندان‌هاي رژيم صهيونيستي به‌سرمي‌برند. زنان و دختراني كه مادرانشان نگراني‌هاي بيشتري نسبت به آنها دارند اما آنها حماسه‌هاي بزرگي را در مقابل دژخيم صهيونيست رقم زده‌اند. به گفته يك روزنامه‌نگار فلسطيني، زنان فلسطين يك الماس منحصر به فرد در جواهرات مقاومت هستند. هم‌اكنون 56اسير زن فلسطيني در زندان‌هاي رژيم صهيونيستي به‌سر مي‌برند كه 9نفر از آنها زير 18سال هستند. كوچك‌ترين اسير زن فلسطيني، ملاك محمديوسف نام دارد كه حدودا 14ساله است. يكي از فعالان مدافع حقوق اسراي فلسطيني در اين رابطه مي‌گويد:« اگر آه و ناله‌هاي اسيران زن را در يكجا جمع كنيم تمامي دنيا را زير خود غرق مي‌كند». آنها مظلوميتي دوچندان دارند به‌ويژه كه رسانه‌ها نيز آنطور كه بايد و شايد به آنها توجه نمي‌كنند. مسئله زنان اسير فلسطيني گويي در يك اتاق تاريك قرار داده شده است كه حتي رسيدن نور آزادي به برخي از آنها هم نتوانسته است جوانب مختلف اين مسئله را براي مردم تشريح كند. به راستي چند زن فلسطيني در حال شكنجه پشت ميله‌هاي زندان‌هاي صهيونيستي است؟ داستان زنان اسير فلسطيني داستاني است كه پاياني براي آن وجود ندارد.

کد خبر 373876

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha